تنهــایـم …
اما دلتنگ آغــوشی نیستــم. . .
خستــه ام …
دل تنگــــــــــــــــــــم!
دلتنگِــــــــــ خیلی چیزهــــــــــــــــــــا
دلتنگـــــــــــــــ این همه دلتنگی هــا
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشتــــ !
دلتنگـــــــــــــــــــم . . .
دلتنگ نیمه شبهــــــــــــــــــــــای دلتنگی
دلتنگـــــــــــ این همه نبودنهـــــــــــــا
در این هیاهــــــــــــــــوی خلق
که پُتک بر آرامش ات میزنــــــــــــــــد
دلــــــــــــم پیاده رویی میخواهد , بارانـــــــــــــــــی!
دستــــــــــ خودم را بگیـــــــــــــــرم
نگاه کن!
آن دور دستها ...
یکی تنها به انتظار ایستاده ...
لبخندی عاشقانه را !
دستی برایش تکان بده ...
تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش!
اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
خـــُدایـــــا ....
به تو میسپارمش.....
امّا یه خواهشــــی ازت دارَم... !
یه روزی...
یه جایی...
بغل یه غریبه...
"مســــــــــت مست" بدجـــــــوری یاد مَن بندازش....
+خــدارا خدا بــــــودن تنهـــا نکـــرد ...
تنهـــا بــــودن خدا کرد !!
بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته!
مردهای چشم چران ، زن های خائن
پسرهای شهوتی ، دخترهای پول پرست
پس چه شد؟
بیچاره آدم ، بیچاره آدمیت
دنیای من
مجازی اش هم
غمگین بود
آهای فلانی...
به زخم هایم خیره نشو!
خودم می دانم عمیقند...
با نگاهت به آتش میکشی وفاداریم را!
مگر تنها ندیده ای؟؟؟
می خــــــــواهـــــــــم بـــــه یاد مـــن باشــــــــی
اگـــــــــــر تــــو به یاد من باشی عین خــــیالم نیست
که هـــــمه فراموشم کنند.......................!
درد دارد ...وقتی همه چیز را میدانی..و فکر میکنند نمیدانی... و غصه میخوری که می دانی...
و می خندند ک نمی دانی...
نگذار هر کسی از راه رسید
با
ساز دلت تمرین نوازندگی کند...
دروغ می گویی
که دلت ب بودنم خوش است
بودن یا نبودنم در روند زندگی ات هیچ تاثیری ندارد
تو
قلبت برای همه زد جز من
نمی دانم چیستی؟
آنقدر می دانم که هرگاه واژگان به تو رسیدند مبهم شدند و هرگز نتوانستند تورا ب من برسانند
چگونه می توان ترجمانی از تو داشته باشم هنگامی که در وهم و خیال هم نمی گنجی!
به هرکجا می رسم ردپایی از تو باقیست...
شاید روی زمین نباشد
اما در دلم هست...
من مثل دخترای همسن و سالم نیستم
که هرکدوم از حال آرزویی دارن واس آینده
من تنها یه آرزو دارم و اونم اینه که
یه روز بخوابم و دیگه بیدار نشم
تا نشنوم
نبینم
ودیگه زجر نکشم
گناه ما نیست
این همه هراسان بودن
عمریست
رکب خورده ی روزگاریم
اما
خوب من
این بار
هراس را ببر از یاد
که تو را
ازیاد خواهم برد
گاهی آدمها ی تنها خیلی خوش شانس هستند
چون کسی رو ندارن که از دست بدن!
آدمه ها آنقدر زود عوض می شوند
آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی
به ساعتت نگاه بیاندازی
و ببینی چند دقیقه بین
دوستیها تا دشمنیها فاصله افتاده ...
دردناک است دوست بداری و گمان کنی که دوستت دارد
و اینکه او یگانه هستی اوباشد
و تو ...
یکی از هزاران لذت او ...
ساکت که می مانی
می گذارند به حساب جواب نداشتنت
عمرا بفهمند داری جان می کنی
تا حرمت هارو نگه داری
سکوت و صبوری ام را
به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار
دلم به چیز هایی پای بند است
که تو یادت نمی آید
کاش بودنها را قدر بدانیم
بخدا قسم
نبودنها همین نزدیکی هاست
ای کاش بهش نمی گفتم حداقل
الان غرورم نمی شکست
آدم های این سرزمین سردند
نگاه هایشان ... حرف هایشان همه بوی سردی می دهند
عشق در این سرزمین بی معناست
فقط محبت هایشان این است که برای زخم هایت نمک می آورند
همین!
خدایا این روزها دلم معجزه می خواهد.....می شود؟
خدایا اسمان چه مزه ایست؟
من که تابحال فقط زمین خوردم
این روز ها همه آدم ها درد دارند:
درد پول
درد عشق
درد تنهایی
این روزها چقدر یادمان می رود زندگی کنیم
زندگی در اعماق ها
هیچ فرقی با مرگ نداره
تو مرده ای
فقط معنای مرگ را نمی دانی
جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ ودرد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
ک بیزارم دگر از اشنایی
خدایا
باز همان جا دستم را گرفتی
که می توانستی مچم را بگیری
فردا را به امید اینکه در آغوشم بگیری
شروع خواهم کرد
تا اخر عمرت هم تنها موندی مهم نیست
فقط نذار به جایی برسی ک توی آغوش کسی
به یاد یکی دیگه باشی
غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که
کم کم احساس می کنی
چهره اش داره از یادت میره
به خودم قول می دهم که تورا فراموش کنم
هر روز صبح فراموش می کنم
وقتی صبح می شود تو را که نه
ولی قولم را فراموش می کنم
اینجا من
کسی را می نویسم
و گاهی خودم را
که همه او شد و ماند و خواهد بود
من
عشق را خواهم نوشت
عاشقی می کنم
لج می کنم
بداخلاق می شوم
دست خودم نیست
ساعت وزمان هم ندارم
توکه نباشی
زندگی ب کامم تلخ است
ارامم
کنار بغض هایم که راه گلو را بسته اند
بین موج های ساحل
می خواهم در خیالم نقش پاهایت را
به تصویر بکشم
وقتی عطر تنتو می خوام به
باد هم التماس میکنم
خدا که جای خود دارد
تعداد صفحات : 2
http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/493.gif